
جاسم غضبانپور عکاس مستند اجتماعی ايران در گفتوگو با آرش تنهايی در شماره 11 مجله «آنگاه» از خرمشهر و آبادان میگويد و از اين که آن دو شهر برای همه ايرانیهای آن دوره نوستالژی دارد؛ مثلاً در خرمشهر هفت هشت تا کشور کنسولگری داشتند ... کارگر کشتیای که چهل روز، دوماه در کشتی بود، در بوشهر يا بندرعباس تفريح و سرگرمی نداشت، اما خرمشهر اصلاً چيز ديگری بود.
وقتی میرفتی بازار کويتیها و بازار بندر، زندگی در جريان بود. کافهای بود به اسم نوفللوشاتو.
ـ بعد از انقلاب و وقتی امام به فرانسه رفت؟
ـ نه قبل از آن در خرمشهر رستورانکافهای داشتيم به اسم نوفللوشاتو که خيلی هم خوب بود.
ـ يعنی بهجز انگليسیها، فرانسویها هم میآمدند خرمشهر؟
ـ نه، يک ايرانی که رفته بود و آنجا را ديده بود، اين کافه را زده و اسمش را گذاشته بود نوفللوشاتو. يک سالن عروسی هم بود که بعدها چون ساختمانش آن قدر درجه يک بود، هنگام جنگ شده بود آشپزخانه بچههای جنگ.