
گريز از اخبار
زندگی ما چنان با اخبار آميخته است که اگر يک روز از پيگيری خبرها غافل بمانيم، گويی از کاروان سياست و اقتصاد و تمدن و مدرنيسم و فرهنگ و چه و چه فاصله گرفتهايم. تا زمانی که مطبوعات حرف اول را میزدند همه به دنبال کاغذ اخبار بودند، از هنگامی که رسانههای ديداری و شنيداری پا به عرصه نهادند، عرض اندام آنها برای شنوندگان و بينندگانشان بيشتر شد. اکنون هم که ابزارهای اطلاعرسانی نوين يکهتاز اين ميدان شدهاند، سايتهای خبری هستند که با پيوندهای هزارتوی خود ما انسانهای سرگردان را با پيوندهای باربط و بیربط خود، به اين سو و آن سو میکشانند.
همين تشنگی منجرّ به سردرگمی است که برخی از انديشمندان را واداشته است تا با سودای رهايی آدمی از اين عطش کاذب، چارهای بينديشند تا با راهکارهای گوناگون او را از اين حيرت بیپايان نجات دهند. برای اين مهم، به ارزشسنجی اخبار روی آوردهاند تا نخست، جايگاه بلندی را که صاحبان رسانه برای توليدات خود ساختهاند فروبکاهند و سرانجام اين باور را در ذهن و زبان انسانها پديد بياورند که تفکر تنها در سايه آرامش پديدار میشود و آرامش جز با پرهيز از هياهوی اخبار ناممکن است.
کتاب «ديگر اخبار نخوانيد!» نوشته «رولف دوبلی» با ترجمه خوب و روان «فائزه طباطبايی» چاپ «نشر نو» يکی از تازهترين آثار در اين زمينه است که بخشهايی از آن را میخوانيد:
ـ خواندن همه اين روزنامهها و مجلات بينالمللی احساسی شبيه سرمستی به من میداد؛ انگار هر روز داری همه وجوه جهان را زير و بالا میکنی. نشئه میشدم... انگار نبض اوضاع را به دست داشتم. پر تب و تاب بودم، کيفور و مست. درست مثل الکل بود. با اين تفاوت که ذهن آدم را کُند نمیکرد، تيزترش میکرد...هزار ساعت را صرف پيگيری اخبار کرده بودم. از خودم دو سؤال پرسيدم: آيا حالا دنيا را بهتر میشناسی؟ و آيا تصميمات بهتری میگيری؟ جواب در هر دو مورد منفی بود.
ـ امروز من «پاک» هستم. از سال 2010 من کاملاً بدون اخبار زندگی کردهام و میتوانم اثرات اين آزادی را به طور دست اول بفهمم و احساس کنم و گزارش دهم: بهبود کيفيت زندگی، تفکر شفافتر، بينش باارزشتر، و زمان بسيار بيشتر.
ـ شما احتمالاً در دوازده ماه گذشته حدود بيست هزار آيتم خبری بلعيدهايد، حدود 60 تا در روز، و تازه اين تخمينی است متوسط. با خودتان روراست باشيد، آيا حتی يکی از آنها به شما کمک کرد که تصميم بهتری برای زندگیتان، خانوادهتان، شغلتان، رفاهتان، يا کسب و کارتان بگيريد؟ تصميمی که بدون دانستن اخبار نمیتوانستيد بگيريد؟
ـ اگر از اخبار دوری کنيد و در عوض مقالهها و کتابهای بلند در مورد يک موضوع خاص بخوانيد و يا با متخصصان در مورد آن بحث کنيد، تصوير واقعیتری از اوضاع به دست میآوريد و دچار اين توهم نخواهيد شد که آينده را آسان میتوان درک کرد.
ـ از خود بپرسيد: ده مورد از مهمترين خبرها در ماه گذشته کدام بود؟ اکثر مردم حتی نمیتوانند پنج نمونه از چنين خبرهايی را به خاطر بياورند. بنابراين چرا چيزی را دنبال میکنيد که هيچ نقشی در پايه دانش شما ندارد؟
ـ لبّ کلام؟ پرداختن به اموری که خارج از اختيار ما است حماقت است. تقريباً هر آنچه را در اخبار میشنويم خارج از حوزه نفوذ ما است. بنابراين، با خيال راحت میتوانيد از آن چشمپوشی کنيد. انرژی خود را وقف چيزهايی کنيد که میتوانيد بر آنها تأثير بگذاريد. از اين قسم امور فراوان وجود دارد، اما زمينلرزه در آن سوی سياره يکی از آنها نيست.
ـ اگر واقعاً به سرنوشت قربانيان زلزله يا پناهندگان جنگی يا قربانيان قحطی اهميت میدهيد، پول بدهيد، نه توجه، نه کار، نه دعا، فقط پول. با پيگيری سرنوشت قربانيان زلزله در يک وبسايت خبری، شما در واقع توجهتان را به گردانندگان وبسايت معطوف میکنيد نه به خود قربانيان زلزله.
ـ تروريسم فقط به لطف رسانههای خبری کار میکند. سلاح واقعی تروريستها بمب نيست بلکه ترس ناشی از بمب است... اگر همه ما به طور جدی به رژيم بدون خبر پايبند باشيم پديده تروريسم نيز از بين میرود.
ـ در 26 ژانويه سال 1649 چارلز اول پادشاه انگلستان و اسکاتلند و ايرلند به اعدام محکوم شد... در 30 ژانويه پيش چشم هزاران تماشاگر پادشاه از سکوی اعدام بالا رفت و سر خود را روی کنده قرار داد، پس از دعايی کوتاه به جلاد اشاره کرد که آماده مرگ است. يک چرخش بینقص تبر کافی بود و سرش بر زمين افتاد... صدها سال پادشاه بدون آنکه اعتراضی بدو بشود، بر تخت سلطنت تکيه میداد، بعد سرش بريده شد و ناگهان همه تشخيص دادند که ما نيازی به شاه نداريم. در مورد اخبار هم دقيقاً همين طور است.