
سفرنامههای ضابطيان مثل حرف زدنهايش و مثل پادکستهايش شيرين است و کمی هم نمکین، بهويژه اين يکی که غذانوشتهای سفر ايتاليا است و از برگبرگ آن بوی غذا به مشام میرسد و خوراکِ شکموهايی که به حکم «وصف العيش نصف العيش» از توصيف جزئيات پخت و پز هم سر ذوق میآيند و کيفور میشوند.
«سه رنگ» حکايت سفری است که منصورخان به ايتاليا رفته و برای پيدا کردن نخ تسبيحی که همه رخدادهای سفرش را به هم پيوند بزند، غذا را انتخاب کرده است؛ و چه خوب انتخابی!
با خواندن اين کتاب، با شيوههای پخت و پز و پذيرايی و برخی از رفتارهای اجتماعی ايتاليايیها که بر خلاف نظر خيلیها، در قيافه و آداب معاشرت چندان به ايرانیها نزديک نيستند، آشنا خواهيد شد.
ـ نمیپذيرد که برای گرفتن عکس به محل پخت نانوانی بروم و با کسانی که آنجا کار میکنند صحبت کنم. طبق قانون هر کس که پايش به آن پشت میرسد بايد بيمه باشد تا در مقابل هر اتفاق غيرمنتظرهای مسئوليتی متوجه صاحبان حرفه نباشد.
ـ پرچم ايتاليا مثل پرچم ايران از سه رنگ سبز و سفيد قرمز تشکيل شده، در بيشتر کتابهای راهنما گفته شده که در اين پرچم رنگ سبز نشانه تپههای سرسبز است، رنگ سفيد نشانه کوههای پربرف و رنگ قرمز نمادی از خونهايی که برای استقلال و حفظ تماميت ارضی ايتاليا در طول تاريخ ريخته شده، اما روايتی مبتنی بر آشپزی میگويد سه رنگ پرچم به ترتيب نمادی از پستو، سس بشامل و گوجهفرنگی است. شکی نيست که اين روايت عاشقان لازانيا است.
ـ شرايط سخت و گران توليد پارمزان باعث شده تا با آن مثل ي: شیء گرانبها رفتار شود. از همين رو در منطقه اميليا ـ رومانيا که بولونيا مرکز آن است میتوان بانکهايی را پيدا کرد که حلقههای پنير را به عنوان وثيقه وامهای کوچک و کمبهره از مزرعهداران میگيرند.
ـ اگر دين مستقلی بود که خدايش پوزئيدون (خدای آبهای شور و شيرين و درياها و رودخانهها) بود و قديسانش ماهیهای، و قرار بود پيروانی رو به سرزمين مقدسش نماز بخوانند، بیترديد قبلهنماهايشان پالرمو را نشان میدادند. اينجا سرزمين همه چيزهايی است که آدمها دوست دارند توی درياها پيدا کنند.
ـ چهره مافيا که روزگاری با قاچاق مواد مخدر شناخته میشد، حالا يک تجارت موازی را هم قرار داده که تجارت غذا است و به قول يک روزنامهنگار همه چيز را در بر میگيرد، از مزرعه تا چنگال.
ـ اين ويژگی ايرانیها است که وقتی کنار هماند و قرار است از تفاوتها صحبت کنند، کشورشان بدبختترين کشور جهان میشود. اما خدا نکند طرف بحث يک غيرايرانیها باشد، از هيچ راست و دروغی برای اين که بگويند ايران بهترين جای جهان است، فروگذار نمیکنند.
ـ برای يک ايتاليآيی وقت غذا خوردن، يعنی زمانی که بايد آرام کنج رستوران يا آشپزخانهاش بنشيند، با يک نفر ديگر حرف بزند (البته غيبت کردن هم طرفداران زيادی دارد)، احياناً يک بادگلويی بزند و ... و از زندگیاش لذت ببرد.
ـ غذا خوردن در ايتاليا يک مسئله پيشپاافتاده و دمدستی نيست. رد پای آن را حتی میتوان در مکالمات خصوصی و احوالپرسیها هم پيدا کرد. وقتی دو ايتاليايی به هم میرسند بعد از سلام و احوالپرسی معمولی، پرسش بعدیشان اين است: «ناهار چی خوردی؟» و منظورشان واقعاً همين است که بدانند طرف مقابلشان ناهار چی خورده! و معمولاً هم صوتی به نشانه هيجان و اين که چقدر غذايی که خورده خوب است ادامه پيدا میکند!
ـ بسياری از عادتها و رفتارهای ايتاليايیها در حوزههای مختلف شبيه خود ما است. انگار از يک ريشهايم. اما يک عادت اختصاصی دارند که هيچ جای جهان شبيهش را نديدهام و آن علاقه خاص به فين کردن در هر جا است.